Wednesday, May 14, 2008

قدرت و حقیقت و دین و آزادی

از آنجا که بيشتر سوالات در ادامه مبحث تاحدودی پاسخ داده می شود لذا تنها به موردی که برای من جالب بود اشاره می کنم که از دوست بزرگوارم مهدی مطرح شد
Mehdi
Offline
آیه 29 سوره توبه
وقتتلو الذین لا یومنون بالله " این ایه منافات دارد با لا اکراه فی الدین
البته ایشان قاتلو را قتتلو نوشته بودند که اگر نظرشان قتلو بوده که با خود آیه منافات دارد و قتلو = یعنی بکشید در حالی که قاتلو یعنی کارزار و مبارزه ، یعنی بجنگید و مبارزه کنید احتمالا حرف ت که کنار حرف ا است شاید اشتباه تایپی باشد به هر حال اصل آیه با معنی از سایت عرفان " لینک اینجا کلیک کنید " چنین است :
قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ «29» با كسانى از اهل كتاب كه به خدا و روز قيامت ايمان نمي آورند ، و آنچه را خدا و پيامبرش حرام كرده اند ، حرام نمي شمارند ، و دين حق را نمي پذيرند ، بجنگيد تا با دست خود در حالى كه متواضع و فروتن اند ، جزيه بپردازند
برای بهتر درک کردن معنی یک مفهوم و حادثه باید آنرا در ظرف زمانی - مکانی خود بررسی کرد و بعد از بررسی آن در ظرف زمانی آن به مقتضی مکان - زمان می توان پند مقتضی را از آن مفهوم و حادثه اخذ کرد « پ. ن 1»
سوره توبه درسال 9 هجری و آخرین سوره نازله به پیغمبر است که در گیرو دار جنگ تبوک نازل شده است درست مثل سوره انفال که در سال اول هجری در گیر و دار جنگ بدر نازل شد
برخلاف سوره انفال که بیشتر به جنگ با کفار می پردازد سوره توبه به مشرکین و منافقین و حتی اهل کتاب پرداخته
به پیامبر خبر رسید که روم لشگریان خود را تا نزدیکهای صحرای عربستان پیش آورده و قصد حمله به عربستان را دارد ( که خبر وحدت شبه جزیره عربستان به آنها رسیده بود ) اما براساس آموزه های دین اسلام جنگ با اهل کتاب مخصوصا مسیحیان درست نبود چرا که پادشاه مسیحی حبشه نجاشی مسلمانان را یکبار از دست کفار نجات داده بود و در جایی از قران حتی روم ستوده شده بود _ غلبت الروم فی عدن الارض ... سوره انبیا _ در این آیه از کارزار و جنگ صحبت شده که یک بحث و مسئله عملیاتی است که در مقطعی از زمان ( در زمان جنگ تبوک ) به آن حکم نیاز بود
در واقع این یک دستور از جانب خدا محسوب می شود تا مردم را به جنگی خطرناک که شروع کننده اش پیامبر نیست ( ونهایتا بدون درگیری خاتمه یافت و به برقراری صلح انجامید) ترغیب می کند و در آن مقطع زمانی معتبر است
اما لا اکراه فی الدین یک مبحث اعتقادی است که بنا به حادثه ای یا رویدادی نازل نشده بلکه سراسر سوره بقره که این آیه ( ادامه آیه الکرسی ) در آن است حکم و قانون و قرار داد است و با مبانی اعتقادی سرو کار دارد
« لازم به ذکر است که این نوشته ها عقاید و تفسیر من است و ممکن است اشتباه باشد»


اما بعد
برای اینکه بحث منقطع نباشد بحث قبلی را بصورت مارکدار آورده ام و ادامه بحث را در دنباله آن نوشته ام
● دین ، دینداری را بوجود نمی آورد بلکه دینداری است که دین را بوجود می آورد:
جمله بالا از دکتر سارا شریعتی فرزند دکتر شریعتی می باشد
اگر دین می توانست دینداری و دیندار بوجود آورد اکنون باید جامعه ما یکی از دیندارترین جوامع می شد
شاید برخی بگویند که " بله هست " بله هست ولی دینداری این نیست که نماز بخوانی و روزه بگیری و ظواهر دین را اجرا بکنی بلکه دینداری سرشتی است عجین با موجودیت فرد و جامعه که فرد را از دروغ و فریب و کلاه برداری و خیانت و ربا و تنبلی و رشوه و و و ( خلاصه همه خصوصیات منفیی که در جامعه ما و در تک تک افراد آن به وفور یافت می شود ) بدور نگه می¬دارد
دیندار درونمایه مشترکی را با مخلوق خود در درونش تجربه می کند با اینکه عموما شعاعر دینی را انجام می دهد ولی ممکن است فرد دیندار با شعار و اعمال دینی کاملا بدورباشد.
با این حساب مردم کشورهای غربی که ازخصوصیاتی مثبتی چون امانت داری و راستگویی و وفاداری و سخت کوشی و پرکاری و فضای سالم و بدون رشوه اداری و و و ( و همه خصوصیات مثبتی که ما آرزوی برخورداری آنها را در مملکت خود داریم ولی نداریم و نمی بینیم) برخوردار هستند به دینداری و دیندار بودن سزاوارترند
زمینه رشد دین آزادیست و در یک جامعه باز و برخوردار از آزادیهای سیاسی و آزادی بیان و مطبوعات و نشر است که دین قابلیت رشد پیدا می کند
لازمه قوت دین آزادی بیان و آزادی بعد از بیان است
چرا؟
زیرا تنها در این صورت است که گستره حمله به دین وسیع و متنوع می شود و تنها دینی قوت می گیرد که جواب همه سوالات و حملات را بدون تعصب و زور داشته باشد
این یک اصل اجتماعی - بیولوژیکی است که در طبیعت و تاریخ و جامعه تنها قدرتمندترین ها امکان ماندگاری را دارند لذا تنها ایدولوژیها و اندیشه ها و تفکرات و حتی برداشتهایی از دین به رشد و بالندگی خود در تاریخ و جامعه ادامه می دهند که از لحاظ اعتقادی و فکری و وسعت و منطق قویترینها باشند
اگر یک تفکر وایدئولوژی و "برداشت از دین" یا به عبارت امروزی یک قرائتی ازدین نتواند آنچنان که باید و شاید جوابگوی نیازهای سیاسی - اجتماعی - فرهنگی ملتی باشد دیر یا زود به سمت میرایی خواهد رفت و گروندگان آن برای نشر عقاید خود ناگزیر به تعصب ، تقدس و نهایتا زور متوسل خواهند شد تا بتوانند عقاید خود را زنده نگه دارند
چرا اسلام 1400 سال پیش چنان قدرت داشت که ابرقدرتهایی چون ایران و روم را تهدید می کرد و هر دو را به زیر سلطه خود آورد اما اکنون به بدترین نوع انحطاط دچار شده است ؟
چرا دین در گذشته قویتر و زورمند تر از اکنون بود ؟
چرا قدرت نفوذ دین درجامعه در گذشته بالاتر از حال است ؟
ادامه دارد

جواب این سوالات را باید در میزان پاسخگویی دین در زمان گذشته و حال جستجو کرد
آیا در گذشته که مردم زندگی ساده کشاورزی و دامداری و تجارت مختصری داشتند سوال بیشتری از دین داشتند یا اکنون که تکنولوژی و صنعت ، تمام جوامع را در هم نوردیده؟
اکثر مردم اعتقاد دارند که دیگر زمان دین به سر رسیده و دیگر با این گستردگی علم و تکنولوژی و صنعت نیازی به وجود دین نیست
اما باید از نظر دور نداشت که هنوز مجهول بزرگ و غایب اصلی علم همان انسان است
چرایی و چگونگی و رستگاری و کمال انسان بزرگترین علامت سوال علم امروز است و نبود جوابی قانع کننده به این سوالات تنها محصول علم و تکنولوژی و صنعت است
انسان امروز به قول دکتر شریعتی بهتر از همیشه تاریخ می تواند "چگونه زندگی کند" ولی کمتر از همیشه تاریخ "می داند که چرا ؟ "
ثانیا یادمان نرود که ما در این وسعت گسترده آسمانها و کهکشانها حتی به اندازه سر سوزن در برابر یک دشت را پا فراتر نگاذشته ایم و نباید ادعای علم و عالم بودن بکنیم چرا که وسعت علم ما نهایتا و در خوشبینانه ترین نگاه ، از کره زمین فراتر نرفته . بقیه همه اش حدث و گمان و نظریه است . و این یعنی هیچ _ دقت کنید یعنی هیچ _ اگر کسی ادعا ئی دارد ناشی از نادانی و جهالت اوست چراکه همه دانشمندان به هیچ بودن دانستنیهای بشر در مقابل مجهولات او اذعان داشته اند.
این دین و مفاهیم دینی است که در پی یافتن و رهنمونی انسان به سمت رستگاری هستند و سوالات اساسی چرایی انسان را پاسخ می دهد
هم اکنون به دلیل مرض و بیماری شدید و حاد استبدادزدگی جوامع اسلامی که چندین قرن است گریبانگیر این جوامع را گرفته امکان رشد و بالندگی از اسلام گرفته شده است
اسلام تنها دینی است که دشمنان اعتقادی را به هماوردی دعوت کرده و همین قرآن بارها و بارها اعلام می¬کند که اگر می توانید سوره ای مثل سوره های قرآن بیاورید
اسلام دینی است که درهای رشد را به روی خود نبسته و حتی درمبانی اعتقادی هم درهای سوال و جواب را باز گذاشته است. و حتی کلیه احکام ثانویه اسلام قابل تغییر هستند ( به حکم زمانه )
امامان شیعی و دانشمندان سنی در قرون اول اسلام اکثرشان منابع سوال و جواب نقد و بررسی اسلام بودند حتی شاهان و زمامداران و خلفای اسلامی در مواجهه با سوالات دیگر ادیان و یا غیر مذهبی ها دست به دامان دانشمندان اسلامی می شدند و راه سوال و جواب هیچگاه بسته نبود ( سوال و جوابها و شاگردان بسیار امام صادق و امام باقر و ... و محمد حنفی و شافعی و ...)
این سوال جوابها و این آزادی بیان و اندیشه بود که در 7 ، 8 قرن اول اسلام مخصوصا در ایران باعث ظهور دانشمندان و شعرا و ... بسیاری شده بود که با قبل از اسلام قابل مقایسه نیستند چرا در 1000 سال قبل از اسلام فردوسی بوجود نیامد حافظ ، سعدی ، فارابی ، بیرونی ، زکریای رازی ، و هزاران هزار اندیشمند در بعد از اسلام در ایران بوجود آمدند که با انگشت شمار دانشمندان قبل اسلام ( مانی و مزدک و بزرگمهر و ... چند تای دیگر ) بسیار فاصله دارند
به قول آقای طالقانی اعراب ناقل اسلام بودند نه خود اسلام
اعراب اسلام را در پشت خود به ایران حمل کردند در حالی که خود از درک آن عاجز بودند (سوره = الجمعة آيه = 5 مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ
وصف كسانى كه عمل كردن به تورات به آنان تكليف شده است ، آن گاه به آن عمل نكردند ، مانند درازگوشى است كه كتاب هايى را حمل مي كند . چه بد است سرگذشت مردمي كه آيات خدا را تكذيب كردند . و خدا مردم ستمكار را هدايت نمي كند .)
مصر هم همینطور؛ شما دانشمندان اسلامی ایران و مصر اگر از دنیای اسلام بردارید چیزی از آن باقی نمی ماند دو تمدن بزرگی که تشنه هویت تازه بودند و این هویت تازه در کول و شانه اعراب و کتاب آن در پشت شترهای آنها به این دو سرزمین حمل شد.
اما از قرون 7 و 8 بعد از اسلام که امرای سرزمین های اسلامی به دیکتاتوری و استبداد و تفرقه و جنگ و خونریزی افتادند و در ایران بعد از حمله مغول که به آتش زدن کتابخانه ها و منابع دینی و کشتن دانشمندان و ... انجامید رشد و بالندگی اسلام هم پس از یک دوره شکوفایی رو به افول نهاد

ادامه دارد
==============
پ.ن.1 بسیاری هستند که دکتر شریعتی را به خاطر کتاب امت و امامت مورد ملامت قرار می دهند و آنرا توجیه گر نظام ولایی می خوانند
اما این منتقدان که از نقد اساسی به جای نقد مرحله به مرحله استفاده می کنند که یک نوع بی انصافی و کم لطفیست
باید دید که در آن زمان چه نوع دیدگاهی می شد داشت نه اینکه بعد از 30 سال از مرگ شریعتی بیاییم با دیدگاه امروز که تجربه ها و شکستها و پیروزی ها را پشت سر گذاشته ایم او را که این دوران را ندید و تجربه اش نکرد محکوم کنیم

No comments: